بدون عنوان
اینم عکس من و بابا روزبه و مامان فاطی در شب یلدا خانه عمو علی و خاله شیلا. که خیلی باحال بود و خوش گذشت .این اولین شب یلدای من بود که بلند ترین شب زنگیم هم بود و شب خوردنی ها و .... شب هندوانه . انار و ... بعد از اینک هشب از خانه عمو علی اینا آمدیم مامان جون هما و باباجون عطا هم آمده بودن خانه ما و خواب بودن . بابا روزبه از دیروز صبح سرما خورده و به خاطر اینکه من واگیر نکنم نزدیک من نمییاد و 2 روزه که به من میگه نتونستم تورو بخورم سرما خوردم . منم بهش میگم مگه چیز دیگری نبود بابا که سرما خوردی . می تونستی شیر بخوری مثل من ..... من فکر کردم بابا روزبه دوستم نداره ولی حالا فهمیدم که به خاطر من که من سرما نخورم و مریض...
نویسنده :
روزبه رضانیا
21:33